تحریف و تخریب گسترده و سیستماتیک تاریخ باستانی ایران- قسمت ششم

فایل صوتی مقاله برای نابینایان در انتهای مقاله

تاریخ انتشار این مقاله:   بیستم اکتبر ۲۰۲۳ میلادی

توجه داشته باشید لینک های زیر مربوط به قسمتهای مختلف مقاله در سایت پژوهشکده اندیشه آنلاین آلمان می باشند. برای یافتن قسمتهای دیگر مقاله در این وبلاگ به بخش «صفحات» و یا «بایگانی وبلاگ» در کنار همین صفحه مراجعه کنید.

مطالعه قسمت اول

مطالعه قسمت دوم

مطالعه قسمت سوم

مطالعه قسمت چهارم

مطالعه قسمت پنجم




قسمت ششم

گلوبالیزم نوین و بازیگران جدید


مقدمه:

در مقاله «فراماسونری» [قسمت اول] [قسمت دوم] کمی در مورد ایلومیناتی ها، گروه میلیونرهای بیلدربرگ و بانکداران روتچیلد که هر کدام به نوعی در صدد تسلط بر جهان بوده اند توضیح دادم، اما اینکه آیا همه آنها در یک اتحادیه مشترک فعالیت داشته اند، به عقیده من امریست بعید. با این حال به نظر می آید که امروزه گروه های جدیدی به این جریان پیوسته باشند. بازیگران جدیدی که برای خود نقش بزرگتری را در نظر گرفته اند. در این قسمت که بخش آخر این مقاله می باشد کمی به مناسبات قدرتهای مختلف در جهان می پردازیم و نحوه تلاش آنها برای ایفا نمودن نقشی اساسی تر با هدف تسلط بر جهان را بررسی می کنیم و در انتها خواهیم دید که چگونه چپ گرایان و اسلامیست ها به نوعی در یک اتحادیه و یک جبهه مشترک، در حال بلعیدن جهان می باشند. این در حالیست که هر کدام از این دو گروه، بازوهای ویژه عملیاتی و تبلیغاتی خود را نیز دارد. آن یکی در خاورمیانه و در اروپا در خیابانها، کودکان کشورهای آزاد را سلاخی می کند  و زنده زنده می سوزاند و این گروه دیگر در دانشگاه های آمریکا از آن عملیات حمایت می کند!  [منبع مقاله فراماسونری]

به عقیده من، تا زمان جایگزینی قوانین جدید در یک  نظم نوین جهانی، اوضاع جهان به سمت وخامت بیشتری پیش خواهد رفت، تا آنکه......... و بعد از آن، بشر آرام خواهد گرفت و آمادگی پذیرفتن و اطاعت از قوانین جدید آن سیستم را کسب خواهد نمود. در هر حال آنطور که بارها توضیح داده ام، من معتقد هستم برای نوع انسان، این تمدن آخرین تمدن خواهد بود و تکلیف این نوع از موجود، مشخص خواهد شد و بعد از آن، نوع دیگری از موجودات هوشمند ایجاد شده، در این سیاره ساکن خواهند شد. امیدوارم آنها از نوع انسان عاقل تر باشند و بهتر عمل کنند و حداقل مانند ما،  زیستگاه طبیعی خود، یعنی سیاره زمین را آلوده نکرده، به نابودی نکشانند، زیرا این بدترین گناهی بود که ما مرتکب آن شدیم.



 بریتانیا، دمکراتهای آمریکا، تندروهای اسلامی


الف- بریتانیا

 کمپانی هند شرقی

مقدمتن باید به این امر اشاره کنم که به غیر از کمپانی هند شرقی بریتانیا، کمپانی های هند شرق دیگر مانند فرانسه و هلند نیز وجود داشته اند که در این مقاله مورد بحث ما نمی باشند.

در اغلب منابع معتبر آلمانی و انگلیسی، شرکت بریتانیایی هند شرقی را شرکتی تعریف می نمایند که در ۳۱ دسامبر ۱۶۰۰ به درخواست بازرگانان ثروتمند و بانفوذ انگلیسی، اما با اعطای  یک امتیازنامه سلطنتی توسط ملکه الیزابت اول برای یک دوره اولیه ۱۵ ساله تشکیل شد تا کلیه تجارت با هند را انجام دهد.

در این مقاله، هدف تشریح ساختار و عملکرد این کمپانی که به بزودی به یک بازوی غول آسای نظامی، استعماری و استثماری بریتانیا تبدیل شد نیست، بلکه هدف آنست که تا حدودی با وضعیت پیچیده ای که بریتانیا از طریق این کمپانی در رابطه با تجزیه بخش هایی از ایران به ویژه بخش شرقی آن کشور و تشکیل افغانستان به انجام رساند آشنا شویم.

در اینجا برای رعایت اختصار، تیتروار به رخدادهایی که منجر به تجزیه بخش شرقی ایران شد می پردازم. زیرا در این مقاله بحث فقط بر سر تجزیه بخشی از خراسان ایران است که بعد از رسمیت یافتن به عنوان یک کشور مستقل از ایران، با فشار بریتانیایی ها، آنطور که مورد بررسی قرار گرفت، نام افغانستان بر آن نهاده شد:


       ۱- همانطور که گفته شد، این کمپانی در سال ۱۶۰۰ میلادی از طریق دریافت اجازه سلطنتی از الیزابت اول در هندوستان شروع بکار نمود. این امر که پس از درخواست عده ای بازرگان،  الیزابت اول مهر خود را بر روی اجازه نامه سلطنتی برای این کمپانی گذاشت، از عقل بدور است، زیرا کسانی که با طرز کار بریتانیایی ها آشنا هستند می دانند که تا یک مسئله به این مهمی، پشت درهای بسته عمیقن آنالیز و هدف و منفعت آن برای بریتانیا مسلم نشود، درخواست چند بازرگان کار به جایی نخواهد برد.

 

         ۲ -  تا آنجا که مطالعات من اجازه اظهار نظر می دهد، نفوذ این کمپانی از زمان جهانگیرشاه گورکانی در اوایل قرن هفدهم میلادی آغاز شد. همسر او ایرانی تبار و زاده قندهار بود که در آن زمان در خاک ایران قرار داشته و در زمان حاضر بخشی از کشور افغانستان محسوب می شود. این امر یکی از دلایل نفوذ عمیق ایرانیان و زبان و فرهنگ آنها در دربار گورکانیان بود. لردهای کمپانی هند شرقی از نفوذ فرهنگی ایرانیان در آن سرزمین وسیع باخبر بودند و این امر را برای اجرای مقاصد خود بی اندازه مضر ارزیابی می نمودند. [منبع «نفوذ ایرانیان در شبه قاره هندوستان» در انتهای این قسمت]

 

          ۳- پوساندن پایه های نفوذ ایرانیان در هندوستان توسط بریتانیا تا حدود دو قرن ادامه داشت تا در رقابتی که مابین امپراتوری بریتانیا و روسیه در یک جریان تاریخی بر سر تصرف هرچه بیشتر از آسیا که به بازی بزرگ معروف شد، در قرن نوزدهم به بالاترین حد خود رسید و به ایجاد شورش هایی در نقاط مختلف خاورمیانه که بخش بزرگی از آن جزو خاک ایران بود انجامید.

 

          ۴ -  بنابر دلایل یاد شده فوق، بریتانیایی ها شورش هایی را در شرق ایران و البته در مناطق دیگر براه انداختد که نهایتن در سال ۱۷۲۲ منجر به فروپاشی سلسله صفویه  به دست محمود هوتک شد که خود از طایفه هوتک از ایل غِلجایی (غِلزایی) و شاخه ای از قوم پشتون ساکن فلات شرقی ایران یا خراسان بزرگ بود.

 

          ۵- همانطور که قبلن هم توضیح دادم، این تغییرات را نمی توان حمله بیگانه به خاک ایران تلقی نمود، زیرا نه تنها هوتکیان، بلکه دو ایل اَبدالی (دُرانی ) و غِلجایی (غِلزائی)، ایرانی محسوب می شدند. اما هدفی را که بریتانیا از این امر دنبال می کرد آن بود که، با تضعیف امپراتوری ایران و تجزیه بخش دیگری از آن مرز و بوم، به هدف اصلی خود یعنی ایجاد یک سد مابین ایران و هندوستان که از ارتباط عمیق تاریخی برخوردار بودند دست یابد. در این رابطه بریتانیایی ها حتی نام و نقشه حدودی جغرافیایی  آن منطقه را نیز از پیش تعیین نموده بودند. این امر را در قسمت سوم مورد بررسی و بحث قرار دادیم.

 

          ۶- با ظهور نادرشاه، محاسبات بریتانیا برهم خورد و او که پادشاهی بسیار قدرتمند بود، همه قسمتهای جدا شده از ایران را تا بخشی از هندوستان مجددن به آن کشور بازگرداند و در یک حرکت هوشمندانه در مورد اتحاد با گورکانیان که به شرح آن پرداختیم، آن امپراتوری استعماری را مانند یک شطرنج باز ماهر، کیش نمود اما نتوانست یا در صدد مات کردن آن برنیامد.

 

          ۷- خدمات نادر به ایران برای احیای مجدد یک امپراتوری قوی، خشم مونارشی بریتانیا، مشخصن  جرج دوم را برانگیخت و باعث شد او به تحریک قبایل و ایل های ساکن در ایران با هدفی که در بندهای قبل تشریح شد  بپردازد. برای پی بردن به عمق آنچه گفته شد به تعداد شورش ها در زمان نادر مراجعه کنید که در دوران زندیه نیز ادامه یافت. درست به همین دلیل بود که هم نادر شاه و هم کریم خان زند معتقد بودند که بریتانیا قصد مستعمره ساختن ایران را دارد. چیزی شبیه آنچه بر سر هندوستان آوردند.

 

           ۸- به عقیده من که بی اساس هم نیست، نقشه ترور نادرشاه بدست لردهای بریتانیایی و با همدستی خائنین داخلی به انجام رسید. اعلام پادشاهی احمد اَبدال با عنوان احمدشاه دُرانی که از سربازان و یا بنابر برخی منابع، از افسران سواره نظام ارتش نادرشاه بود، درست بعد از ترور نادر، آنهم در سرزمینی که هنوز متعلق به کشور ایران و دارای یک شاه و یک تاج قانونی نیز بوده، نشان از عجله بریتانیا برای تجزیه آن بخش از ایران و جنبه قانونی دادن به آن دارد.

 

          ۹- بریتانیا حتی در زمان آخرین شاه صفویه در نقشه های جغرافیایی که تهیه می نمود نام بخش شرقی ایران یعنی امارات قندهار و کابل را افغانستان ثبت نموده بود. حال آنکه بنابر اسناد ارائه شده در مباحث ماقبل، این کشور در  ۱۹ اوت سال ۱۹۱۹میلادی تشکیل شد و با فشار بریتانیایی ها نام افغانستان گرفت. قبل از آن مردمان آن منطقه از ایران خود را خراسانی می نامیدند.   [رجوع شود به: تهیه نقشه هایی با نام افغانستان قبل از تشکیل رسمی آن کشور در قسمت سوم مقاله]

آنچه بطور خلاصه در مورد نقشه راه برای تجزیه ایران عنوان شد در زمان حال نیز به شکل بسیار پیچیده تری در جریان است.

 


ب- دمکراتهای آمریکا

از زمان ریاست جمهوری اندرو جکسون [Andrew Jackson] اولین ریاست جمهور دمکرات و هفتمین ریاست جمهور از ابتدای استقلال آمریکا مابین سالهای  ۱۸۲۹–۱۸۳۷ تا زمان جیمی کارتر [Jimmy Carter] سی و نهمین ریاست جمهور آمریکا مابین سال های ۱۹۷۷–۱۹۸۱ که او نیز از حزب دمکرات بود، به نظر می آید نقطه نظرات و شعار اولیه این حزب که در عملکرد روسای جمهور دمکرات منعکس بوده است دستخوش تغییرات زیادی شده است.

مجله وزین  فرانکفورتر روندشا [Frankfurter Rundschau] در مورد این حزب می نویسد:

 

        " خاستگاه حزب دمکرات به سال ۱۹۷۲برمی گردد.  در دهه های اول قرن نوزدهم، دموکرات ها بر سیاست آمریکا تسلط   داشتند، اما این سؤال که آیا یک انسان می تواند دارایی انسان دیگری باشد، به سلطه آنها پایان داد. مناقشه بر سر مشروعیت برده داری، سنگ بنای حزب جمهوری خواه، در رقابت بزرگ با دموکرات ها، در اواسط قرن نوزدهم بود. .... (زیرا) حزب دموکرات در ابتدا از حفظ برده داری حمایت می کرد"

 

بعد از ماجراهای جنگ مخالفان برده داری که آبراهام لینکلن یکی از رهبران برجسته آن بود که در سال ۱۸۶۱ به عنوان شانزدهمین ریاست جمهور آمریکا از حزب جمهوری خواه انتخاب شد، دمکراتها به مرور تغییر موضع داده تا سرانجام در قرن بیستم، حتی به حمایت از آمریکایی های آفریقایی تبار نیز پرداختند.

در ادامه مطلب این نشریه وزین آلمانی می نویسد:

        " .... علاوه بر این، (به تدریج) دموکرات ها به طور فزاینده ای نماینده منافع جمعیت آفریقایی-آمریکایی شدند که به دلیل جداسازی نژادی که از زمان لغو برده داری آغاز شده بود، بسیار آسیب دیده بودند. این نشان دهنده تغییر (این حزب) به سمت یک حزب لیبرال چپ بود."

 

بنابر این گزارش شاید بتوان گفت، از اواسط قرن بیستم، حزب دمکرات به مرور از ملی گرایی افراطی دور و به چپ گرایش پیدا می کند و این اول ماجرایی است که مورد نظر ما در این مقاله می باشد.

در ادامه این گزارش با تأکید بر لیبرالیسم چپ دمکرات ها در زمان جو بایدن [Joe Biden] می نویسد:

        " ... جهت گیری سیاسی دموکرات ها با لیبرالیسم آمریکایی یا لیبرالیسم چپ مطابقت دارد. علاوه بر این، جهت گیری های ترقی گرایی آمریکایی و نیز سوسیال دموکراسی و مرکزگرایی بر سیاست آنها تأثیر می گذارد."

 

این چپ گرائی دمکراتها در قالب پز دیپلماسی گفتگو، در حال حاضر به نوعی مماشات با ترورستهای اسلامی منجر شده است. چشم پوشی از دور زدن تحریمها توسط حکومت جمهوری اسلامی تا روی کار آوردن گروه طالبان که جهان آزاد از آنها به عنوان یک گروه تروریستی یاد می نمود، آنهم با آن وضع رسوا، تا آزاد کردن میلیاردها دلار در زمان اوباما [Barack Hussein Obama] و بایدن [Joe Biden] برای حکومت اسلامی در ایران و همکاری با دولت قطر که منطقه محافظت شده رهبران تروریست اسلامی جهان است، تنها چند نمونه از اثرات چپ گرایی دمکراتهای کنونی می باشد.

در بررسی تاریخ در ارتباط با روابط بریتانیا و آمریکا به نظر می رسد دمکراتها در مقابل سیاستهاتی خارجی بریتانیا کاملن تأثیرپذیر و بی اراده هستند. پافشاری دمکراتها در احیای برجام، یک دلیل آشکار از این ادعا می باشد.                                                                             [منبع: دمکراتهای آمریکا در پایان این قسمت]

 

 

پ- قطر بازیگری جدید با پترودلارهای نجومی


- یک کشور کوچک بدون هویت و یا پیشینه تاریخی ملی

قطر یک کشور بسیار کوچک پادشاهی با مساحت ۱۱٬۵۸۱  کیلومتر مربع در شرق عربستان سعودی با جمعیت تقریبی دو میلیون و هشتصد هزار نفر می باشد که در سوم سپتامبر ۱۹۷۱ استقلال یافت.

اگر تمام درآمد سرانه همه کشورهای جهان را با هم جمع کنید و بر تعداد ساکنین زمین تقسیم کنید و از طرفی درآمد خالص این کشور کوچک را بر جمعیت آن تقسیم کنید و با عدد قبل مقایسه کنید خواهید دید که سهم جمعیت کشور قطر بسیار بیش از دیگر کشورهاست که البته بیشتر این درآمد صرف سیاستهای دیگر می شود.

 

- قطر محل امن سران تروریست جهان

چه سران طالبان قبل از به قدرت رسیدن آنها از طرف دمکراتهای آمریکا و چه سران سازمان تروریستی حماس، اخوان المسلمین و دیگر گروه های ترور، یک محل امن در جهان برای پنهان شدن دارند و آن کشور کوچک قطر است. از طرف دیگر بزرگترین  پایگاه نظامی نیروهای آمریکا نیز در قطر قرار دارد.

این امر که قطر به تنهایی و بدون چراغ سبز آمریکا قادر باشد دست به چنین حمایت وسیع از تروریستها بزند چندان منطقی نیست.

در اینجا برای رعایت اختصار فقط به دو مورد از تحرکات سیاسی این امیرنشین کوچک اشاره می شود:


               - حمایت از گروه طالبان که قبل از رسیدن به قدرت تقریبن همه جهان آنها را یک گروه تروریستی می دانستند و                                               نگهداری و میزبانی آنها در همکاری با دولت بایدن در به قدرت رساندن آنها در افغانستان.

                - این حمایت در همینجا به پایان نرسید و همواره در سطحی دیگر، یعنی تبلیغات برای آنها به منظور ساخت یک وجهه                                        علمی ادامه دارد.

 یک نمونه:

مدتی است که در سوشیال مدیا، ادعا می شود که طالبان این یا آن کارخانه را ایجاد کرده و در این یا آن زمینه از چین بی نیاز شده است. آخرین مورد، ادعای عجیب در مورد تولید  یک ماشین مدرن اسپرت می باشد. در این رابطه در دوحه در نمایشگاهی که بوسیله امیر قطر نیز مورد بازدید قرار گرفت، از این ماشین رونمایی شد. تا آنجا که من جستجو کردم، این امر را جهان غرب چندان جدی نگرفت. برای مثال خبرنگار مجله وزین و پر تیراژ اِشترن [Stern] آلمان در بخشی از گزارش خود از این نمایشگاه می نویسد:

        " این ماشین در پارکینگ یک منطقه محصور قرار دارد که نمی توان به آن نزدیک شد. این گروه تروریستی (به گفته این منبع) هیچگونه اطلاعاتی در مورد این ماشین ارائه نمی دهد و راندن آن هم ممکن نیست. تنها از دور می توان یک موتور تویوتای کرولا را در آن تشخیص داد."   [منبع خبر: اشترن آلمان در انتهای مقاله]

 

 اصولن منابع مالی برای یک تیم حدود هشت تا ده نفری، برای تخریب تاریخ ایران و ساختن یک تاریخ جعلی و تحریف شده برای افغانستان از همین کشورهای حاشیه خلیج فارس می باشد. منابعی که با ایجاد شبکه های تلوزیونی ضد ملی در لندن به ترویج عقاید چپ گرایانه تند، تجزیه طلبانه و گلوبالیزمی می پردازد . این در حالی است که ناسیونالیسم در شدیدترن و افراطی ترین حالت آن در جوامع عرب، ترکیه و آذربایجان، روسیه، چین و کره شمالی و دیگر کشورها نیز در جریان است.

با این حال این یک امر جدید نیست، این وضعیت در شکلی دیگر، از دوران سلطه بریتانیا بر آن کشور تازه تأسیس، بر علیه ایران وجود داشته است. یک نمونه آن ایجاد همان نقشه های جغرافیایی می باشد که مورد بحث قرار گرفت. زیرا از قبل می دانستند که دقیقن چه برنامه ای برای تجزیه ایران تدارک دیده اند.

مسئله جدائی افغانستان کنونی از ایران، بیش از هرچیز به ضرر مردمان آن کشور تمام شد و از همان سال ۱۹۱۹ تا به امروز روزهای خوش چندانی را تجربه نکرده اند. نسل کشی هَزاره ها در آن کشور یکی از تلخ ترین رخدادها در تاریخ افغانستان است.

این کشور از روز جدائی خود از بدنه میهن اصلی، به ترتیب در اشغال و یا تحت الحمایه بریتانیا، روسیه، آمریکا و قطر بوده است.

دلیل آنکه بازیگران جدید در اتحادیه گلوبالیسم، یعنی عربهای حاشیه خلیج فارس نیز همراستا با بریتانیا، به امر نابودی فرهنگی ایران، کمرهمت بسته اند آن است که با ایجاد اختلاف، برای همیشه از تشکیل یک امپراتوری ایرانی دیگر جلوگیری نمایند. یکی از دلایل دیگر آن، برخورد خصمانه ای می باشد که نظام کنونی حاکم بر ایران با این کشورها داشته است.

 

- نفوذ قطر در دانشگاه های آمریکا

چند ماه پیش در یک مقاله دو قسمتی با نام «کارل مارکس و مارکسیسم زیر ذره بین» [قسمت اول] [قسمت دوم] در قسمت دوم آن، نحوه نفوذ چپ گرایان که حامی اسلامیست های تندروی تروریست نیز می باشند در دانشگاه های آمریکا را توضیح دادم . این امر تا بدانجا گسترش یافته است که تار و پود معتبر ترین دانشگاه آمریکا بلکه جهان، یعنی هاروارد را نیز دربر گرفته و مسموم نموده است. نحوه نفوذ و هدف این چپ های تند آمریکایی که با پترودلارهای کشورهای عربی مانند قطر فعال هستند را در قسمت دوم همان مقاله تشریح نموده ام.

حال، هدف من از اشاره مجدد به این مطلب آن است که به ایرانیان این آگاهی داده شود، در حالی که ما مشغول چرت زدن و یا پیچیدن به یکدیگر می باشیم و یا درگیر یک مسابقه، برای هرچه بیشتر دیده شدن در شبکه های تلوزیونی برای تکرار مسائل کلیشه ای که کپی از کار یکدیگر می باشد هستیم، چپ ها و برخی کشورهای اسلامی مانند قطر، به عنوان بازیگران جدید اتحادیه گلوبالیستی جهانی، با کمک عوامل زیردست خود، مانند گروه تحریف کننده تاریخ ایران که شرح آن رفت، در حال تخریب فرهنگ ملی ایرانزمین می باشند، زیرا آنها خوب می دانند ملتی که اخلاقیات و هویت ملی را از دست داده باشد و بجای ثروت، فقر را مابین آنها تقسیم کرده باشند، از هم خواهد پاشید. این در حالی است که نظام کنونی حاکم بر ایران، با تخریب ملی گرایی و ترویج خرافات حیرت انگیز مذهبی و در پی آن سختگیری های غیر قابل باور،  در مسیر نابود سازی ایران و ایرانی بزرگترین سهم را داشته است.

در اینجا به کوتاهی فقط به یک مورد اشاره می کنم تا تأییدی باشد بر آنچه در مقاله «کارل مارکس و مارکسیسم زیر ذره بین» آورده ام.

چندی پیش بخش فارسی صدای آمریکا، مسئله نفوذ قطر در دانشگاه های آمریکا بوسیله پترودلارهای بی حساب که  به این مراکزعلمی به منظور تحت کنترل درآوردن آنها پرداخت می شود را مورد بررسی قرار داد. در این مستند، اشاره ای هم به تحقیقات خانم نجاة السعيد، استاد دانشگاه زاید دوبی شده بود. در اینجا به ارائه یک پاراگراف از مقاله این استاد دانشگاه بسنده می کنم تا شاید در مقاله ای دیگر بطور مفصل تر بدان بپردازم.


او در ابتدای مقاله خود می نویسد:

" چپگراها و کمونیست‌ها برای تحکیم ایدئولوژی فکری خود، از اقلیت‌هایی نظیر اسلامگراها که با آنان در ایدئولوژی‌هایشان اتفاق‌نظر دارند یا بخشی از آن را  قبول دارند، در داخل امریکا حمایت می کنند. در نتیجه این امر، دانشگاه‌های امریکا مکانی مناسب برای تبادل اندیشه‌ها و پذیرش دیدگاه طرف دیگر به شمار  نمی رود، بلکه هر شخصی که به آرا و نظرات آنها اعتراض کند، متهم به نژادپرستی، تعصب یا نفرت از اسلام می شود، حتی اگر وی مسلمان باشد."   [منبع: در مورد رابطه قطر با طالبان در انتهای مقاله]


به عقیده من، اتحاد سرخ و سیاه در جهان کنونی، به چنان مراحل خطرناکی رسیده است که بطور واضح و آشکار، جهان آزاد و دمکراتیک را بشدت تهدید می کند.


پایان قسمت ششم (قسمت آخر)

( لینک های  قسمت های ماقبل، در ابتدای این مقاله )

[ توجه داشته باشید لینک های فوق مربوط به قسمتهای مختلف مقاله در سایت پژوهشکده اندیشه آنلاین آلمان می باشند. برای یافتن قسمتهای دیگر مقاله در این وبلاگ به بخش «صفحات: لیست همه مقالات» و یا «بایگانی وبلاگ» در کنار همین صفحه مراجعه کنید. ]

 

پاسخ به یک سوال ارسالی در مورد این بخش از مقاله

از بخش «پاسخ به سوالات»



23.11.2023 

با درود، چند سوال دارم که بدون حاشیه آن ها را مطرح نموده و پیشاپیش از پاسخی که به آنها خواهید داد تشکر می کنمس

سوال اول: در اکثر مقالات ملی گرایانه، شما از اصطلاح معروف اما نخ نما شده «اتحاد سرخ و سیاه» استفاده می کنید. آیا فکر نمی کنید این مسئله به یک کلیشه قدیمی تبدیل شده است؟


با درود 

پاسخ به سوال اول:

اتحاد سرخ و سیاه به مفهوم اتحاد مابین اسلامیست ها و چپ گرایان است که نه تنها یک کلیشه قدیمی نیست، بلکه بزرگترین مشکل کنونی جهان است که اثرات مخرب و ویرانگر آن را در حال حاضر در سراسر جهان شاهد هستیم.

در اروپا جنگنده های روسی بر روی بیمارستانها، کودکستان ها و مدارس در اوکراین بمب می اندازند و چپ گرایان آن را تأیید می کنند و عملیات ویژه می نامند و صدائی از اسلامگرایان شنیده نمی شود. در اسرائیل تروریست های حماس آن کارهای ضد انسانی را بر علیه زنان و کودکان انجام می دهند و بازهم همین چپ های حامی حقوق کودکان!!! کاملن خاموش می مانند و یا بعضن از آن دفاع می کنند، اما زمانی که طرف مقابل دست به حمله تلافی جویانه می زند، این افراد با فعال کردن اسلامیست ها، در دانشگاه های آمریکا و در خیابانهای کشورهای آزاد راه پیمایی های تند و تیز، سازمان دهی می کنند و با ارائه آماری که از خود تروریست ها گرفته اند شعار «کودک کشی را متوقف کنید» راه می اندازند. حال اگر اسرائیل در جبهه روسیه و چین قرار داشت، شاهد هیچکدام از آشوبی که در شهرهای کشورهای دمکراتیک در این رابطه براه انداخته اند، نمی بودیم. نتیجه آنکه این امر یک مسئله سیاسی می باشد و نه حقوق بشری.

مقدمتن باید دانست که برای من، جان و امنیت همه کودکان جهان، چه عرب و چه اسرائیلی، چه ایرانی و اکراینی یا روس و آمریکائی... بطور یکسان اهمیت دارد. بطور فراگیرتر، نه تنها جان و امنیت کودکان، بلکه حتی جان یک پروانه و یا یک گل نیز مهم است و باید از آن حفاظت نمود، اما زمانی که مورد حمله قرار می گیرید باید با تمام قوا از خود دفاع کنید.

قبل از آنکه به ادامه مطلب بپردازم لازم است توضیح دهم که منظور از اسلامیست ها، اسلامگرایان تندروی جهادی ضد جهان غرب می باشد و نه مسلمان به مفهوم عام آن، زیرا مسلمانان متعادل و نیک نفسی یافت می شوند که سرشان بکار خودشان گرم است و وارد این جریانات نمی شوند. ضمن آنکه چپ گرائی در این دوره هیچ مفهومی ندارد جز مخالفت در حد نابودی دمکراسی در جهان غرب.


حال سوال اینجاست: آیا واقعن مسئله اسلامیست ها و چپ گرایان حمایت از کودکان است؟ 

پاسخ آن است که بطور قطع و یقین خیر، جان کودکان ایرانی، افغانی، اسرائیلی و اکراینی برای اسلامیست ها و چپ گرایان، پشیزی ارزش ندارد، زیرا از اینها نمی توانند برای اجرائی شدن مقاصد سیاسی خود سود جویند. حتی کودکان عرب فلسطینی نیز برای این افراد فقط جنبه یک ابزار برای ایجاد خبرهای تبلیغاتی را دارند که پایه و اساس آن را اطلاعات جعلی تشکیل می دهد، زیرا برای این افراد هدف وسیله را صد در صد توجیه می کند و هدف چیزی نیست جز نابودی دمکراسی. ناگفته نماند هم اسلامیست ها و هم چپ گرایان ساکن کشورهای غربی!!! بخوبی از مواهب دمکراسی برای خود و خانواده شان سود می برند.

با این حساب اتحاد شوم اسلامیست ها و چپ گرایان نه تنها یک مسئله قدیمی نیست، بلکه کاملن بروز است و کلیشه ای بودن آن هم ریشه در قدرت گرفتن روز افزون این معضل دارد که جهان را به خطر انداخته است.

در این رابطه یک نکته مهم آنکه: روز به روز نقاط ضعف و روزنه های نفوذ در شابلون سیاسی دمکراسی غربی روشن تر می شود. درست به همین دلیل است که روز به روز ملی گرائی در سراسر جهان در حال گسترش است. در این رابطه باید بگویم همانطور که در مقالات متعدد توضیح داده ام نگرانی من از رادیکال شدن ملی گرایی می باشد که در آن صورت دیگر نمی توان آن را ملی گرائی نامید بلکه صحبت از راست افراطی خواهد بود.

در این ارتباط چندین سال پیش در هنگام مطالعه خدمات توماس جفرسون، یکی از پدران بنیان گذار آمریکا، به جمله ای از او برخوردم که مرا بسیار تکان داد او نوشته بود:

  «من در حضور خدا سوگند خورده‌ام که دشمن همیشگی هرگونه خودکامگی در اندیشه بشر باشم»

 

من هم در مقابل همان خدا سوگند یاد کرده ام تا آخرین نفس دشمن هرگونه افراط، خشکه گرائی و دگماتیسم باشم. زیرا بخوبی می دانم افراط گرایی، سرآغاز خودکامگی در اندیشه بشر است. درست به همین دلیل است که معتقدم زمان پایان دادن به خودکامگی چپ گرایان و اسلامیست های تندرو فرا رسیده است. در سالهای پیش رو شاهد آن خواهیم بود که این معضل به مرور حل خواهد شد، زیرا کشورهای غربی در حال بیدار شدن از یک خواب طولانی زمستانی هستند.

توصیه من به نسل جوان این دوره و به ویژه نسل آینده ایرانیان آن است که:

 " ملی گرا باش و داشته های کشورت را گرامی بدار، اما تعادل را حفظ کن. این بدان معناست که لازم نیست از چپ جهان وطن متنفر باشی، زیرا وجود چپ، آتئیست، ادیان و فرقه های متفاوت و دیگر عقاید، برای ایجاد تعادل در جامعه مفید است و ابزار کنترل آن تنها و تنها در ایجاد قوای قانون گذاری، دادگستری و مجریه کاملن مستقل است. تنها راه جنگ با عقاید متفاوت در صورت ضرورت، استدلال و منطق است که طی یک پروسه طولانی مطالعه و پژوهش ایجاد شده باشد. اندیشه قوی ابزار مورد نیاز توست. "

 

با سپاس و قدردانی از مطالعه این سری مقالات


تحقیق و پژوهش: فرامرز تابش

کد مقاله در آرشیو پژوهشکده اندیشه آنلاین آلمان:  Jpvdt äsjvni , sdsjlhjdö jhvdo fhsjhkd hdvhk_rslj aal  


ترجمه همه اسناد از زبان انگلیسی و آلمانی به فارسی: فرامرز تابش



 

۶- زیرنویس ها و اسناد مربوط به این قسمت (قسمت ششم- گلوبالیزم نوین و بازیگران جدید تا انتهای مقاله)


[منبع مقاله فراماسونری]

قسمت اول:

https://www.andishe2.online/%D9%81%D8%B1%D8%A7%D9%85%D8%A7%D8%B3%D9%88%D9%86%D8%B1%DB%8C--%D9%82%D8%B3%D9%85%D8%AA-%D8%A7%D9%88%D9%84

قسمت دوم:

https://www.andishe2.online/%D9%81%D8%B1%D8%A7%D9%85%D8%A7%D8%B3%D9%88%D9%86%D8%B1%DB%8C--%D9%82%D8%B3%D9%85%D8%AA-%D8%AF%D9%88%D9%85

.................................

[منبع «نفوذ ایرانیان در شبه قاره هندوستان»] 

قسمت اول:

https://www.andishe2.online/%D9%86%D9%81%D9%88%D8%B0-%D8%AA%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D8%AE%DB%8C-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86%DB%8C%D8%A7%D9%86-%D8%AF%D8%B1-%D8%B4%D8%A8%D9%87-%D9%82%D8%A7%D8%B1%D9%87-%D9%87%D9%86%D8%AF%D9%88%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86--%D9%82%D8%B3%D9%85%D8%AA-%D8%A7%D9%88%D9%84

قسمت دوم:

https://www.andishe2.online/%D9%86%D9%81%D9%88%D8%B0-%D8%AA%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D8%AE%DB%8C-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86%DB%8C%D8%A7%D9%86-%D8%AF%D8%B1-%D8%B4%D8%A8%D9%87-%D9%82%D8%A7%D8%B1%D9%87-%D9%87%D9%86%D8%AF%D9%88%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86--%D9%82%D8%B3%D9%85%D8%AA-%D8%AF%D9%88%D9%85

.................................

[Andrew Jackson]

.................................

[Jimmy Carter] 

.................................

[Frankfurter Rundschau]

.................................

[منبع دمکراتهای آمریکا] 

https://www.fr.de/politik/demokratische-partei-democrats-usa-joe-biden-geschichte-washington-91095311.html

منبع:

 https://www.militaer-wissen.de/die-britische-ostindien-kompanie

نفوذ تاریخی ایرانیان در شبه قاره هندوستان 

https://www.andishe2.online/%D9%86%D9%81%D9%88%D8%B0-%D8%AA%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D8%AE%DB%8C-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86%DB%8C%D8%A7%D9%86-%D8%AF%D8%B1-%D8%B4%D8%A8%D9%87-%D9%82%D8%A7%D8%B1%D9%87-%D9%87%D9%86%D8%AF%D9%88%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86--%D9%82%D8%B3%D9%85%D8%AA-%D8%A7%D9%88%D9%84

.................................

[منبع خبر: اشترن آلمان]

Stern

von Tibor Martini

14.01.2023, 20:18

https://www.stern.de/auto/taliban-bauen-eigenen--supersportwagen----mit-laecherlich-kleinem-motor-33100322.html

.................................

[منبع: در مورد رابطه قطر با طالبان]

https://www.dw.com/fa-af/%D8%AF%D9%84%DB%8C%D9%84-%D8%AA%D9%85%D8%A7%DB%8C%D9%84-%D9%82%D8%B7%D8%B1-%D8%A8%D9%87-%D8%B1%D9%88%D8%A7%D8%A8%D8%B7-%D9%86%D8%B2%D8%AF%DB%8C%DA%A9-%D8%A8%D8%A7-%D8%B7%D8%A7%D9%84%D8%A8%D8%A7%D9%86-%DA%86%DB%8C%D8%B3%D8%AA/a-59039029

.................................

طالبان و ادعای ساختن ماشین

Stern

von Tibor Martini

14.01.2023, 20:18

Taliban-Sportwagen kommt mit Motor aus der Golfklasse

Es kommt allerdings darauf an, wie man "Supersportwagen" definiert: Zwar sieht der Mada 9 tatsächlich sehr schnittig aus, ist flach wie eine Flunder und von Scheiben bis Felgen in glänzendem Schwarz gestaltet. Hinter der Fassade ist dann aber deutlich weniger von Sportwagen zu sehen: Unter der Motorhaube soll ein Motor ähnlich dem aus einem Toyota Corolla verbaut sein – das ist allerdings kein Sportwagen, sondern ein kompakter Konkurrent zum Golf von Volkswagen. Später soll angeblich ein Elektro-Motor den aktuellen Antrieb ersetzen.

Haben die Islamisten also vor allem auf das Design gesetzt und die eigentliche Leistung vernachlässigt? Genauere Informationen dazu gibt es nicht: Bei der Vorstellung des Mada 9 gab die Terrorgruppe keine Details zu technischen Daten bekannt. Auch Fahreindrücke konnten nicht gesammelt werden: Das Auto stand während der Präsentation verschlossen auf dem Parkplatz.

https://www.stern.de/auto/taliban-bauen-eigenen--supersportwagen----mit-laecherlich-kleinem-motor-33100322.html






 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر